در حالي كه بر فراز سازه ي عظيم و بي كران چرخ مي زد سايه ي تيره اش بر خرابه ها مي افتاد. با اينكه قبلاَ هـم بـه ايـن محل آمده بود اما هنوز هم عظمت و شكوه معبد، و سازه هاي سنگي و باستاني او را تكان مـي داد. سـازه در چنـد طبقـه ساخته شده بود كه هر يك در شكوه و وقار بر تمام سازه هاي ساخته ي انسان ها و اورك ها سايه مي انداخت. رديف رديف ستون هايي كه گرداگرد سازه ي مدور دراگون ويست را فرا گرفته بودند همچون لشگري از قراولان بودند كه اطراف اين خرابه هاي غم افزا را زير نظر داشتند. چنگال هاي درازي از يخ به سمت سازه ي عظـيم دراز شـده بـود و ترك هاي شومي در ستون ها ايجاد كرده بود اما با وجود جفاي زمان و نبردهاي وحشتناكي كـه در ايـن محـل روي داده بود عمارت عظيم ويرمست بي اعتنا به آن ها با شكوه و فنا ناپذير بر پا بود ...
کریستی گلدن، نویسنده بیش از سی رمان و چند داستان کوتاه در زمینههای علمی تخیلی، فانتزی و وحشت است. او در آمریکا به دنیا آمده است. او نویسنده سری کتابهای وارکرافت است. وی هماکنون با همسر و فرزندانش در کلرادو آمریکا زندگی میکند.